امروز رفتم برای دیدن دموی(demo) یک نرم افزار شبیه ساز (simulator) ساخته شده در بلاد کفر.
طرف از یک کشور اروپایی نرم افزار رو run کرده بود و پشت خط تلفن مثلا داشت پرزنت میکرد. یک جورهایی نحوه کار با برنامه همراه با بکار بردن سیاست های جذب مشتری بود. من رو هم که بی خبر از همه جا برده بودند و نشونده بودند تو جلسه طوری که مثلا اگر دست اون آقاهه که سر خیابون شرکت با وانت انار می فروشه رو گرفته بودند برده بودند، آقا انار فروشه concept کار بهتر از من دستش بود. به هر حال با هر دردسری بود خودم رو با شرایط وفق دادم و از اونجا که دیر هم رسیده بودم تا بیام زبون فرنگی رو با ذهن ایرونیم اونم وسط یک بحث تخصصی ست کنم بازم یک پنج دقیقه ای گذشت. خلاصه وقتی افسار کار اومد دستم و فهمیدم طرف چی داره بلغور میکنه دیدم یه جمع هشت-ده نفره با حضور دو تا مدیرکل نشتند دارند به سخنرانی آقا گوش می دن بدون اینکه صفحه نرم افزاری که آقاهه داره گلوش رو به خاطرش "اوجوری اونجوری" می کنه باز باشه. یعنی کی باور میکنه که آدم بیست دقیقه گوش کنه و سرش رو به حالت تایید تکون بده و قیافه عالمانه و فاضلانه بگیره ولی نفهمه که این چیزهایی رو که دارند توضیح می دنن دیدنیه نه شنیدنی و تازه آقایون متوجه بشنوند که بععععله اون صفحه که روی "ال-سی دی"میمیمایز(minimize) هست رو باید ماکزیمایز (maximize) کرد چون زیرش داره یک اتفاقاتی می افته که دقیقا به خاطر دیدن همون اتفاق ها کارو بار رو ول کردیم و چپیدیم تو یه اتاق سه در چهار. حالا باز بگین این آقایون سرشون با... استغفروا..