پرسه زدنهای پاستوریزه غروبهای دم کرده تابستون یادته؟
غر زدنهای همیشگی بی دلیل و با دلیل یادته؟
نگرانی هایی که هیچوقت تمومی نداشت یادته؟
چایی عطری هایی که با خرما و بیسکوئیت به خوردم میدادی یادته؟
ولع غیبت پشت سر دختر همسایه پایینی یادته؟
ماشین رو تا کمر انداخته بودم تو اون جوب پهنه یادته؟
تلفنهای یواشکی و قاطی کردنهای مامانت یادته؟
هق هق های اون شبت تو بغل من یادته؟
پا درمیونی های گاه و بی گاه من و برقراری آرامش نسبی یادته؟
اونوقت که طاقتم رو طاق کردی یادته؟
یک ماه بعدش که زدم زیر همه چیز یادته؟
من همه اینها رو یادمه ولی از تصمیمی که گرفتم پشیمون نیستم.
ممنون