تا حالا دقت کرده اید خواندن هر وبلاگی یک حسی مختص به همان وبلاگ دارد که با بقیه وبلاگها متفاوت است؟
تا حالا این حس رو داشته اید که نسبت به نویسنده یک وبلاگ که نمیشناسید و هیچ وقت هم نخواهید شناخت، احساسات مثبت یا منفی در شما وجود داشته باشد؟ شما هم مثل من با خواندن بعضی وبلاگ ها احساس آرامش دارید و با خواندن بعضی های دیگر که حتی ممکن است مشتری پروپا قرصشان هم باشید حس ناخوشایندی بهتان دست میدهد؟
این حس کلی که نسبت به نویسنده ناشناس وبلاگ هایی که میخوانیم بهمان دست میدهد جالب و البته عجیب است. اینکه آدم احساس میکند بعضی از وبلاگ نویسان در دنیای واقعی مهربانند، بعضی قابل اعتمادند، بعضی آرامش دارند و الخ.
من فکر میکنم با اینکه وبلاگ نویس وقتی دارد مینویسد فقط یک زاویه کوچک از زندگیش را در معرض نمایش میگذارد و پیدا کردن کلٌیت ش از روی این مقطع کوچک چیزی شبیه تشخیص فیل معروف مولوی بواسطه دست کشیدن به قسمتی ازبدنش در تاریکی است، اما چیزی که میخواهم بگویم این است که به هر حال نوشتههای هر کسی یک کلیتی را به خواننده انتقال میدهد و تصویری از نویسنده در ذهن خواننده میسازد که خیلی هم دور از واقعیت نیست و قسمت هیجان انگیز ماجرا هم دقیقاً همینجاست که با وجود داده های نه چندان کاربردی و حتی در بعضی موارد اشتباه، برداشتهای حسی نزدیک به واقعیتی در خواننده بوجود می آید. به نظر شما اینطور نیست؟
سلام . مطالب وبلاگتون بسیار جالب بود . خوشحال میشم از سایت من هم دیدن کنین . در ضمن اگه براتون مشکلی نیست خیلی خوشحال میشم من رو با نام "M8SPY" لینک کنین [گل]
هست و الخ:دی
گاهی از یک دریچه ی تنگ هم می توان به وسعت یک باغ نگریست و از یک سوراخ کلید کوهستان را دید!
مثلا نویسنده ی بیرون از حصار دلنشین و محجوب است.
تو نسبت به من چه نظری داری؟ بدم ؟خوبم ؟ لکاته ام؟ آرامم؟
ویول جان، تو در عین حال که جسوری، مثل خیلی ها پرمدعای تو خالی نیستی. این خصوصیتت را دوست دارم.
سلام
از بیانات روانشانسیتون استفاده کردم
امیدوارم که جامعه رو هم خوب بشناسید
البته همیشه ما خودمون هم دچار ضعفهایی هستیم که مشخصا به جامعه هم وارد میشه...