افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

چشم و گوش داشتن تحمل می خواهد.

یکی جلوی چشمم دارد مذبوحانه تلاش می کند که باشد. 

از زنی حرف می زنم که از شوهر اولش جدا شده و در حال حاضر زن دوم دیگریست. 

زنی که با فرهنگی که در آن بار آمده چاره ای هم جز این کار نداشته. 

زنی که برای ماندن با دومی مجبور است موجود دیگری را میهمان دنیای بی رحمی کند که خود از آن خیری ندیده. 

زنی که دو روز پیش به این دلیل که فرزندش قرار است پسر باشد و آقا از دختر خوشش نمی آید نذر آجیل مشکل گشایش را ادا کرد. 

زنی که خبر تولد فرزندش را به هیچکس نمی تواند بگوید چون زن دوم است و باید در خلوت تنهایی خویش جشنی بگیرد،البته اگر دلیلی برای جشن گرفتن داشته باشد. 

زنی که از تولد اولین فرزندش نه خوشحال است و نه ناراحت چون اصولا نمی داند باید چه حالی داشته باشد. 

زنی که به خاطر داشتن نام مردی بالای سرش هزینه های زندگی مرد بوالهوس زن و بچه داری را تقبل کرده و تحقیرهایش را تحمل.

زنی که امروز صدای عُق زدنهایش، حالم را از دنیای کثیفی که در آن زندگی می کنم به هم زد.

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیلا چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 16:23

چقدر این نوشته غمگین بود .
چقدر ناراحت شدم از دنیایی که زنها در اون هیچی نیستن.
و چقدر ناراحت شدم از زنهایی که قدر خودشون رو نمیدونن و همیشه زن بودن رو با چیزهای دیگر تعریف میکنن. شوهر داشتن بچه داشتن و بدون اینها معنی ندارند
و تعریفهاشون ساده و کوتاهه
یعنی انسان بودن و زن بودن بودن به تنهایی معنی نداره

ویولتا سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 03:45

چقدر خوب نوشتی...مرسی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 13:18

کاملاً باهات موافقم... آخه واقعاً به چه قیمتی؟!!! داشتم فکر میکردم که اگه این مرد بوالهوس زن و بچه دار!! برد پیت بود این خانم چه تحقیر های بیشتری رو باید تحمل می کرد :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد