افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

عادات قبیحه

  من یک گرفتاری ناشناخته یا حداقل برای خودم ناشناخته ای پیدا کرده ام. 

  من عادت کرده ام از یک نفر خاص بدم بیاید. 

  منظورم را متوجه می شوید؟ 

  قضیه این است که یک زمانی با شخص خاصی چند بار کلاهمان توی هم رفته و هی از هم بدمان آمده بود. اما مدتی است که مشکل خاصی با هم نداریم ولی من همچنان به خونش تشنه‌ام. این که مجبور باشی کسی را که به خونش تشنه ای روزی چند ساعت تحمل کنی گرفتاری بزرگیست.  انرژی زیادی از آدم می گیرد. باورکنید.

  حالا یک چند روزی است که رفته ام توی نخ خودم. خواستم ببینم کجای کارم ایراد دارد. بعد از تلاش و تفحص بسیار به این نتیجه رسیدم که اشکال کار را باید در خودم جستجو کنم.

نکته اینجا بود که عادت کرده ام بدم بیاید. یعنی شرطی شده ام که از آن فرد خاص بدم بیاید. کل قضیه همین است و بس. 

  بعدا فهمیدم که خیلی از حسهایی که نسبت به دیگران داریم فقط عادت است. یعنی مثلا یک زمانی به دلایلی حس بدی در ما برانگیخته شده و مدتی ادامه داشته ولی بعدا دلیل این حس ناخوشایند از بین رفته و دیگر منشاء بیرونی ندارد و ادامه پیدا کردن این حس صرفا زاییده حالت تکرار در یک دوره زمانی و پذیرفتن موضوع توسط ذهن به عنوان یک اصل است. 

                                                        فکر کنم باید بیشتر مراقب افکارمان باشیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد