به پشه گفتن چرا زمستونا پیدات نیست؟ گفت: نه که تابستونا که میام خیلی تحویل میگیرین؟
حالا حکایت ما و این جماعت وبلاگ خوان هم شده حکایت پشه و ملت.
می نویسم ساکتید، نمینوسم ساکتید. هستم ساکتید، می روم ساکتید. خوب سعدی هم اگر بودم و بوستان و گلستان می نوشتم و مردم می خواندند و می رفتند انگار که نه کسی نوشته و نه کسی خوانده، مغز خر که نخورده بودم از وقت کار و زندگیم بزنم برای جماعت صم بکم بنویسم.
یک تابلو به اندازه کله پدر جدم هم زده ام سر در وبلاگ که"زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است. لطفا خواننده خاموش نباشید" بازهم انگشتانتان اوف می شود اگر چند ضربه روی کیبورد بنوازید. کامنت هم که می گذارید با پروکسی وارد می شوید و تهدید میکنید به تجاوز به عنف که بنویس! آخه برادر من، وقتی مینوشتم و یواشکی میآمدی میخواندی و میرفتی من تهدید به کهریزکت میکردم که حالا برای چند روز تاخیر متوسل به زور میشوی؟
خلاصه من که حلالتان نمیکنم، خدا از سر تقصیراتتان نگذرد که آرزوهای یک جوان وبلاگ نویس را این طوری پرپر می کنید.
عزیز بیرون از حصار سلامٌ علیکم
به جون خودت ناراحت میشم اگه بفهمم ناراحت شدی
پشه چیه ، خوندن وبلاگت همون اول صبح مثل خوردن صبحانه آدم رو شارژ میکنه
من که به نوبه خودم قول میدم همیشه برات فیدبک بزارم حتی شده بی ربط.
والله خانم مهندس ما اینجا اگه چهارتا خواننده مثل شما داشتیم که غم نداشتیم. منظورم هم شما نبودین. منظور همونهاییکه هستند خودشون هم می دونن.
سرکار خانم بیرونی
شما لطفا
۱-ٌ روزانه یا حداقل هفتگی چیزی بنویسید.
۲- فید بک ننوشتن بقیه را بهانه نکنید. بنویسید و بنویسید.
۳- کاری به برادران ناشناس یا عرزشی و تهدید هایشان نداشته باشید.
با آرزوی موفقیت شما و سایرین فعالان عرصهء لاگ.
اگه دو خط نوشتن ما باعث بشه شما بیشتر بنویسی من قول میدم هر دفعه که آژ کنی نظر بدمفقط ابن بار تازه اولین باره وبلاگتونو میخونم و میخوام مطالب قبلیتونو هم بخونم بعدا نظر میدم
شیراز خوش گذشت
مگه می شه شیراز خوش نگذره گیس طلا خانم؟
ای صاحب سخن بد قول !! حالا که ۴-۵ تا نظر برات گذاشتن ! دیگه چه بهانه یی برای ننوشتن داری؟