افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

روز مالیاتی

   امروز مثل یک شهروند متشخص رفتم امور مالیاتی که اظهارنامه مالیاتی سال 88 رو تحویل بدهم. بلبشوی بود که نگو و نپرس. هر مدل آدمی که فکر کنی آنجا پیدا می شد. راهروها شلوغ و اطاقها در حال انفجار بودند. مشاغل رو دسته بندی کرده بودند و بسته به تعداد احتمالی افراد مراجعه کننده برای هر چند تا شغل یک اتاق در نظر گرفته بودند. اتاق ما شامل مهندسین ناظر، پزشکان و آرایشگرهای خانم بود. فکر می کنم سرانه هر نفر از فضا حدود 0.25 مترمربع بود. تنها نقطه امید این بود که آقایون دکتر و مهندس لِول خودشون رو حفظ می کنند و انشاء ا... مشکلی نیست. اما چیز جالبی که خیلی نظر رو به خودش جلب می کرد تفاوت ظاهری افراد با شغلهای مختلف بود. دکترها همه اتو کشیده و عصا قورت داده بودند. مهندسین ناظرخوش مشرب بودن و کفشهای خاکی ‌پوشیده بودند و خانمهای آرایشگرظاهرهای عجیبب و غریب داشتند. ابروهای همه شون تهش به سمت آسمونها رفته بود، دماغهاشون رو عمل کرده بودند و آرایش از صورتشون می چکید. تقریبا نصفشون هم لبهاشون رو تزریق کرده بودند. زیور آلات آویزون شده هم که دیگه نگو و نپرس. ضمنا یک خصوصیت دیگری هم که به شدت جلب نظر می کرد تند و تند حرف زذن و سعیشون در پیچاندن نوبت و لابی کردن با کارمندها برای جلو انداختن کارشان بود. خلاصه اینکه امروز معطلی زیاد داشتم ولی جو حاکم و حضور پر رنگ خواهران خوش رنگ و لعاب آرایشگر باعث شد حسابی سرگرم بشوم و انتظار در اداره که یکی از کابوسهای زندگیم است خیلی آزارم ندهد.

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا جمعه 25 تیر 1389 ساعت 13:09 http://sinablack.persianblog.ir

فقط گفتم بیام زکاتم رو داده باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد