چه کسی فکر میکرد من، من که ادعایم دنیا را خفه کرده بود که زن سنتی نیستم و اولاً که ازدواج نمیکنم و ثانیاً در صورتی که گوشهایم دراز و مخملی شود و ازدواج کنم مدل زندگیم با این خاله زنکها فرق می کند، من که همه اش دنبال پروژه بعد از ساعت کاری و فعالیتهای اضافه بر سازمان بودم حالا از صبح علی الطلوع که چشمهای شهلایم به روز جدید بازمیشود تا عصر که خسته و هلاک کیسه میوه و سبزی در دست کلید را در قفل در خانه می چرخانم یک فکر کَنه مانندی به همه فعالیتهای روزمره ذهنیام چسبیده که: امشب چی بپزم.
قهرمان جهان و قویترین مرد ایران با 125 کیلوگرم وزن و 188 سانتی متر قد و اندام و عضلات مبسوط در ساعات نه چندان دیر وقت شب عید در بلوار اصلی شهری بزرگ به قتل می رسد، وای به حال من 50 کیلوگرمی 160 سانتی متری زپرتی.
ماه شعبان مبارک است برای اینکه نیمه شعبان دارد. (امام خمینی)
محل رویت: بیلبردی در بزرگراه شهید گمنام
قسم به خداوند آسمانها و زمین، آن زمان که هواپیمای فوکر 100 شرکت آسمان همچون اسیری در چنگ دریای خروشان اختلاف فشار هوای صلات ظهر آسمان تهران نفس نفس زنان و هن و هن کنان جلو میرفت و ملت بخت برگشته زیر لب دعا میخواندند و به دسته صندلیشان چنگ میزدند بنده در اوج بی خیالی از تکانهای گهواره ای کسب لذت مینمودم و دقیقا یک ساعت بعد در اتوبان تهران-کرج به لطف کرامات راننده تاکسی الدنگ زیر لب دعا میخواندم و به دستگیره در و البته مسافر کناردستیام چنگ میزدم.
پی نوشت: الهی بمیری آقای راننده تاکسی که اینقدر الدنگی