افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

نشانه

    وخداوند ماشین را آفرید و آنگاه ترافیک را آفرید و سپس از برای شما ضبط (پخش) را آفرید تا از آن بهره جویید و گریبان خود در ترافیک کمتر چاک کنید و از صبر کنندگان باشید، باشد که شکر گزار باشید و در این نشانه هایی است برای آنان که تعقل می کنند.

خود درمانی

     جدیدن راهی پیدا کرده ام برای ریلکس شدن که اتفاقا خوب هم جواب می دهد.

     پروسه کار به این صورت است که خودت را در فضایی با نهایت آزادی و به دور از هرگونه ترس و نگرانی و محدودیت تصور کنی و مدتی در این فضا شناور بمانی. انگار می کنی که داری در هوای آزادی نفس می کشی که آرامش کامل در آن برقرار است . جایی که در آن محدودیت معنایی ندارد و هچ بندی به دست و پای جسم و ذهنت نیست و از همه مهمتر مشکلات خودت و دیگران هیچ ربطی به تو ندارد. انگار که قدرت مطلق باشی یا اینکه موجود سرگردانی در عالم هستی که نه غمی داری و نه مسئولیتی. اینطوری می شود لابلای لحظات درگیری و دلواپسی که از قضا تمامی هم ندارند نفسی بگیری و دوباره با انرژی مضاعف به اعماق فاجعه شیرجه بزنی.

    می دانم خیلی فصیح و سلیس نگفتم، شما هم  به حساب اینکه توضیح دادن یک تصویر ذهنی یا حالت روحی کار سختی است خیلی منتقدانه نگاه نکنید.

نطلبیدنت رو عشق است!

   این اصطلاح رو شنیدین که میگن "امام رضا طلبیده"؟ حتما می دونین منظور کسی که این عبارت رو به کار می بره اینه که قضیه مشهد و زیارت یک دفعه ای جور شده و طرف بدون اینکه زیاد تقلا کنه برنامه زیارتش به اصطلاح ردیف شده.

   من تا حالا زیاد این قضیه رو جدی نگرفته بودم تا اینکه متوجه شدم انگار خواست امام رضا تو این قضیه خیلی دخیله. منظورم اون دخیل نیست ها. همین دخیله. 

   قضیه اینه که حدود یک ماهی هست که ما داریم برنامه ریزی ماموریت مشهد می کنیم. تا حالا چند بار بلیط گرفتیم اما امروز برای چندمین بار خبر رسید که ماموریت کنسل شده. راستش از شما چه پنهون من اصلا دل و دماغ مشهد رفتن رو نداشتم و چندین بار طی مذاکرات پنهانی با امام رضا بهش گفته بودم که : "ای امام رضا، ای ضامن آهو، ای قربونت برم که هرکی رو می طلبی زودی میاد پابوست، بیا و بی خیال ما شو و یه بار هم که شده خرق عادت کن و ما رو هیچ جوره نطلب که خداییش دل و دماغ و حال و حوصله مشهد اومدن نداریم. بعدا خودم یه جوری از خجالتت در میام" 

    این شد که هم ماموریت کلن کنسل شد، هم من ایمانم قوی تر شد! و هم فهمیدم امام رضا هم حساب و کتاب خوب سرش می شه و خلاصه اهل معامله و از اون بیشتر اهل دله!  

پی نوشت:به نظرم لحن پست به اندازه کافی گویا هست. لطفا بحث اعتقادات را وسط نکشید.