همانطور که خدمتتان عرض شده بود، در تاریخ مقرر پای روی چشم مام وطن گذاشتیم و با سلام صلوات وارد میهن اسلامی شدیم.
اما این ننوشتن به مدت طولانی هم دردیست بس بی درمان. اصلاْ انگار آدم می ترسد دوباره بنویسد. هرچه انگشتانت را روی کیبورد می چرخانی چیزی عاید مانیتور نمی شود.
خلاصه خدمتتان عرض کنم که انگار ببخشید ها! ولی دستم به نوشتن نمی رود. با اینکه گفتنی زیاد دارم ولی این دست ذلیل مرده نمی نویسد که نمی نویسد. خدا نصیب نکند.
حالا هم اجالتاً این پست بی سرو تهِ بی هدف خدمت انورِ مبارکتان باشد، تا من تکلیفم را با این دست طاغی روشن کنم. بلکه هم دست گرمی باشد و یَخَش آب شود و مشکل ما هم حل شود.
بازگشت ظفرمندانه ی شما را تبریک می گوییم
منتظر یادداشت های اینجوریت هستم !!!