افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

روز ملخی

   یعنی آدم ساعت ۳ صبح از خواب بیدار شه و ساعت ۴ صبح وسط خیابون بید بید بلرزه و با موبایل هی آژانسش رو که دیر کرده بگیره و با سرعت ۱۵۰ کیلومتر بر ساعت از بزرگ راهها رد بشه و سوار هواپیمای ملخی ATR-72 شرکت آسمان بشه و یک ساعت و بیست دقیقه رو هوا بالا و پایین بره و به ملخی که یه بار ناغافل پریده بوده رو دماغش و اونم چون همه خواب بودن سعی کرده صداش رو در نیاره و فقط مثل خل و چل ها رو صندلیش بالا و پایین پریده  و حالا ملخه روی پشتی صندلی جلوییش جا خوش کرده زل بزنه و هی با خودش کلنجار بره که "به مهماندار بگم بیاد اینو ببره یا نه" و بعد با خودش فکر کنه که مهمانداره اگه بیاد حتما ملخه رو له می کنه و نهایتا تصمیم بگیره که به همزیستی مسالمت آمیزش با ملخه ادامه بده و تو جیب صندلی یه کارتی پیدا کنه که روش نوشته باشه: "پس از خروج از هواپیما مراقب گردش تیغه های ملخ باشید" و هی به دو تا ملخ بیرون کابین و اون یکی ملخ توی کابین که همسفرشن و شانس درخشان خودش فکر کنه و یه دفعه ملخ توییه بپره رو یکی دیگه و اونم با دستمال کاغذی ترتیبشو بده و زحمات یک ساعت و بیست دقیقه ایش به باد فنا بره که می خواد بره ایلام ماموریت؟ می‌خوام صد سال سیاه نره.

نظرات 1 + ارسال نظر
روشا سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 21:30 http://naqmehaye-behesht.blogsky.com

مردم از خنده...سوار این هواپیما شدم...و از ایلام تا تهران اومدم...

:))))))))))

واقعا میفهممت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد