افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

افق

زکات خواندن وبلاگ، دادن فیدبک به نویسنده است! لطفا خواننده خاموش نباشید.

پیک موتوری، دوستت دارم.

     همیشه تو زندگیم از موتور سواران (اعم از ویراژ دهنده و ندهنده) و مینی بوس (اعم از دود کننده و نکننده) متنفر بودم. اما امروز یک اتفاقی افتاد که مسیر زندگیم رو تغییر داد. البته نه به این شدت (از شما چه پنهون، من از بچگی عادت دارم غلو می کنم).  

   امروز فهمیدم موتوریها رو دوستشون دارم . اون هم نه یک کم، بلکه خیلی زیاد. به خصوص اگه پیک موتوری باشند. چون فقط این قشرِ زحمت کش هستند که کارهای نشدنی و راههای نرفتنی رو به طرفةُ العینی میروند و انجام می دهند و با دست پر و لب خندان برمی گردند.  

    امروز باز هم این نظریه به صورت یک سونامی ویرانگر و سهمگین به فکر و ذهنم هجوم آورد که:   "ای انسان، همانا هرچیزی که لازم نباشد، به صورت خود کار در سیستم حذف می شود."  

    به همین دلیل هم هست که مینی بوس ها و موتوری های ناز و دوست داشتنی با وجود همه ناله نفرین های بنده و شما دوستان دل سوخته و مارگزیده، همچنان با عشوه گری و طنازی به حیات پر برکت خودشون در خیابانها و بلکه هم در بیابانها ادامه می دهند و این احساسات پرتلاطم عاشقانه ما رو نسبت به خودشون به خاک و خون می کشند!  

فلذا، خواهر من، برادر من، خونت رو اینقدر کثیف نکن. حتما لازمند دیگه، لازم!  

راستی ویرگول هم پیدا شد. برای سلامتیش جمیعا صلوات!

یکی به من بگه این ویرگول کدوم گوریه!

   وقتی صبحِت رو با شکستن گیره سرت و در نتیجه دیر راه افتادن از خونه - معطلی پشت ترافیک اتوبان کرج   -ستاری  -همت و پارکینگ بیهقی شروع کنی دیگه انگیزه ای برای ادامه روز برات می مونه؟  وقتی زمانی که به اون اداره لعنتی می رسی تازه متوجه می شی که کارمند قسمت، کار روتینی رو که رو حسابش ۵ دقیقه وقت می بره رو، دو ساعت تمام طول می ده و تا حالا اصلاً انجامش نداده بوده و این پروژه رو میخواد رو توِی بدبخت که مرخصی گرفتی و اومدی برای اولین بار عملیاتی کنه چی؟ باز هم انگیزه داری هنوز؟ نه واقعاً داری؟  اِه داری؟ پس برو خودتو به دکتر نشون بده. 

بعدشم یکی به من بگه این ویرگول لعنتی کدوم گوریه؟؟؟؟  

امروز هیچکی به من نزدیک نشه ها- اگر هم شد هرچی دید از چشم خودش دیده. از من گفتن!

در راستای حفظ پارتنر خوب!

   اینکه تمام و کمال به پارتنرت اعتماد داشته‌باشی و به حدی خیالت ازش راحت باشه که دیگه نگران از دست دادنش نباشی هم اصلا خوب نیست، چون نسبت بهش بی تفاوت می‌شی.  اینکه میبینی برای دیگران جلب نظر میکنه باعث می شه یادت بیفته که بیشتر باید مراعاتش رو بکنی و حواست جمع تر باشه چون طرف میتونه بدون تو هم خیلی راحت به زندگیش ادامه بده. بنابراین: 

۱- از این طرف، زیاد و همیشه در دسترس بودن هم خیلی خوب نیست. 

۲-از اون طرف، فکر نکنیم کسی که با ما مونده مجبوره و غیر از ما آدم دیگه‌ای براش نیست چون به احتمال زیاد بعدا خلافش ثابت می‌شه!