-
بلدالملکم من
چهارشنبه 28 مهر 1389 11:08
مدتیست وقتی زیادی بیکار می شوم خودم می نشینم یک موضوع ناراحت کننده ای برای خودم پیدا می کنم، بعد خودم با خودم سر این گرفتاری جدید کلنجار می روم .بعد هم خودم دلم برای خودم می سوزد. بعد هم برای خودم سوگواری مفصلی می کنم. بعدش هم خودم را که دپرس شده ام دلداری می دهم که از این وضعیت ناجور بیرون بیایم. خلاصه حکایتی داریم...
-
زن یا مرد؟
شنبه 3 مهر 1389 11:41
زن و مرد بودنمان را کروموزوم ها و هورمونها تعیین کرده اند، انسانیتمان را روح الهی مان. اسیر هورمون و کروموزوم نباشیم.
-
تکبر مجازی
دوشنبه 15 شهریور 1389 12:06
از وبلاگ نویس هایی که زیادی دماغشان را بالا می گیرند و در حالی که پشت چشمشان را نازک کردهاند از آن بالاها نیم نگاهی هم به خواننده و آمار و کامنت دارند خوشم نمیآید. اصلا میدانید آبم باهاشان توی یک جوب نمیرود. آنهایی که وقتی از سفرهای خارج از کشورشان، دختر/پسر بازیشان، خاطرات صکصیشان، روابطشان، لایف استایلشان...
-
میهمانی
یکشنبه 14 شهریور 1389 11:27
آخر هفته را مهمان کوه و رود و درخت و اکسیژن بودم و داریوش که می خواند: "من از تو راه برگشتی ندارم به سوی تو سرازیرم همیشه" آهنگ قشنگی است. اگر کوه و رود و درخت و اکسیژن گیرتان نیامد حداقل آهنگ را از دست ندهید.
-
نشانه
چهارشنبه 20 مرداد 1389 11:58
وخداوند ماشین را آفرید و آنگاه ترافیک را آفرید و سپس از برای شما ضبط (پخش) را آفرید تا از آن بهره جویید و گریبان خود در ترافیک کمتر چاک کنید و از صبر کنندگان باشید، باشد که شکر گزار باشید و در این نشانه هایی است برای آنان که تعقل می کنند.
-
خود درمانی
شنبه 9 مرداد 1389 11:22
جدیدن راهی پیدا کرده ام برای ریلکس شدن که اتفاقا خوب هم جواب می دهد. پروسه کار به این صورت است که خودت را در فضایی با نهایت آزادی و به دور از هرگونه ترس و نگرانی و محدودیت تصور کنی و مدتی در این فضا شناور بمانی. انگار می کنی که داری در هوای آزادی نفس می کشی که آرامش کامل در آن برقرار است . جایی که در آن محدودیت معنایی...
-
نطلبیدنت رو عشق است!
دوشنبه 4 مرداد 1389 11:45
این اصطلاح رو شنیدین که میگن "امام رضا طلبیده"؟ حتما می دونین منظور کسی که این عبارت رو به کار می بره اینه که قضیه مشهد و زیارت یک دفعه ای جور شده و طرف بدون اینکه زیاد تقلا کنه برنامه زیارتش به اصطلاح ردیف شده. من تا حالا زیاد این قضیه رو جدی نگرفته بودم تا اینکه متوجه شدم انگار خواست امام رضا تو این قضیه...
-
معجزهء Farm Frenzy
چهارشنبه 30 تیر 1389 16:49
راستش در دوره کاری من در شرکت فعلی فقط یک بار رئیس از وجود کارمندانی مثل من و همکارانم به خودش بالید و عاشقانه نگاهمون کرد و مثل بچه های خودش دستی به سرو گوشمان کشید و تشویقمان کرد. این قضیه درست مربوط به زمانی است که یکی از همکارانم یک بازی جدید کامپیوتری به نام Farm Frenzy وارد اتاق کرده بود که پس از دست به دست شدن...
-
دستِ پر
دوشنبه 28 تیر 1389 12:22
ما همیشه دستِ پر از جلسه بیرون می آییم. میگین نه؟ ایناهاش! - آقای مهندس شماره یک خطاب به آقای مهندس شماره دو: ببین آقای مهندس، اصلا این موضوع رو فراموش کن. فرض کن خونه ی خود شما. البته خوب موضوع خونه خیلی فرق می کنه. درست شد؟ - حاضرین: سکوت - من (تو دِلم): آره آقای مهندس، درست شد. الآن شما موضوع رو کاملا شفاف و روشن...
-
روز مالیاتی
پنجشنبه 24 تیر 1389 13:05
امروز مثل یک شهروند متشخص رفتم امور مالیاتی که اظهارنامه مالیاتی سال 88 رو تحویل بدهم. بلبشوی بود که نگو و نپرس. هر مدل آدمی که فکر کنی آنجا پیدا می شد. راهروها شلوغ و اطاقها در حال انفجار بودند. مشاغل رو دسته بندی کرده بودند و بسته به تعداد احتمالی افراد مراجعه کننده برای هر چند تا شغل یک اتاق در نظر گرفته بودند....
-
سپلشک
چهارشنبه 23 تیر 1389 11:06
۱-کلی نقشه و نامه ریخته رو میز کارم. ریختِ یکی از نقشه ها که روی بقیه است بدجوری داره حالم رو به هم می زنه. دو هفته است که جلوی چشمم نشسته و زل زده تو چشمام که قربونت،کار ما رو راه بنداز ما بریم. از اون قورباغه هایی شده که از بس قورتش ندادم عصبانی شده و هی غبغبشو باد کرده طوری که الآن اگه عزمم رو جزم هم بکنم و بخوام...
-
بعله، اینجوریاست.
سهشنبه 15 تیر 1389 12:06
وقتی وبلاگنویسی تندوتند پست مینویسد یعنی حالش خوب نیست. لازم دارد هی حرف بزند درباره خودش. وقتی وبلاگنویسی چندروزی هیچ مطلب تازهای نمینویسد یعنی حالش بد است آنقدر که هیچ حرفی برای گفتن ندارد. کلا وقتی آدمی وبلاگنویس میشود یعنی حالش بد است. منبع:...
-
جیره
دوشنبه 7 تیر 1389 11:42
این هم جیره امروزتان!
-
دست بند
یکشنبه 6 تیر 1389 12:58
فکر کردم حالا که خودم کم می نویسم دست شما رو یک جوری بند کنم که بیکار نباشد. اینجا رو بخونید.
-
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
سهشنبه 25 خرداد 1389 22:46
به پشه گفتن چرا زمستونا پیدات نیست؟ گفت: نه که تابستونا که میام خیلی تحویل میگیرین؟ حالا حکایت ما و این جماعت وبلاگ خوان هم شده حکایت پشه و ملت. می نویسم ساکتید، نمینوسم ساکتید. هستم ساکتید، می روم ساکتید. خوب سعدی هم اگر بودم و بوستان و گلستان می نوشتم و مردم می خواندند و می رفتند انگار که نه کسی نوشته و نه کسی...
-
کاربرد علوم در زندگی روزمره
شنبه 8 خرداد 1389 19:27
حاصل 19 سال جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و رادیکال و سینوس و کسینوس و فاکتوریل و افراز و زیر مجموعه و حد و پیوستگی و مشتق و هندسه فضایی و لاگرانژ و گرادیان و معادلات دیفرانسیل وانتگرال ساده و دوگانه و سه گانه و رویه و استوکس و دایورژانس و ریاضیات عالی مهندسی ام این است که راننده آژانس ساعت 2:30 صبح با این توجیه که بین 12...
-
شیرازو
سهشنبه 4 خرداد 1389 20:55
بنده فردا صبح علی الطلوع عازم شهر گیس طلا پرور شیراز هستم و اینبار گوش شیطان کر خرق عادت کرده و نه به قصد ماموریت که به نیت گشت و گذار پا به آن دیار گذارده که تا به حال هرچه حافظیه و سعدیه به خود دیده ام در رکاب گردن کلفتان همکار و مزین به یک فروند مقنعه با کِشی به غایت کشیده و دست و روی شسته و رنگ و روی پریده بوده...
-
خجالت داره والٌا!
سهشنبه 4 خرداد 1389 11:12
جالبه بدونید پر بازدیدترین پست این وبلاگ که البته بیشتر از طریق سرچ با کلمه بازدید شده، پستی بوده به نام " یادداشتهای اونجوری " که اتفاقا موضوعش اصلا هم اونجوری نبوده. ببینم،شماها خجالت نمیکشید؟
-
سندروم خود لینک کافی بینی
دوشنبه 3 خرداد 1389 11:12
می دونید چرا من به وبلاگهای دیگه لینک نمی دم(البته به جز یکی)؟ راستش خودم هم نمی دونم. احتمالا یه مشکلی، سندرومی چیزیه.
-
رحم کنید لطفا!
شنبه 1 خرداد 1389 11:53
خانمها، آقایون لطفا وقتی تو جلسه نوبت حرف زدن شما می رسه عقده زمان بچگی تون رو که 20 تا بچه بودین و مامانتون وقت نمی کرده به حرفهاتون گوش بده رو سر ملت بدبخت که بعد جلسه هزار جور کار و گرفتاری دیگه هم دارند خالی نکنید.
-
فمینیسم ارتجاعی یا منطق مدیریتی یا ...
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 11:10
سه شنبه (دیروز) ساعت ۱۱:۴۵ صبح در جلسه رئیس: خوب، لطفا نظراتتون رو بگید. همکار آقا(آرشیتکت): به نظر من طرح وبسایت از نظر چیدمان تعادل نداره. رئیس(آقا): خوب این رو خانمها بهتر می تونن نظر بدن!!! از نظر رئیس من، خانمها در مورد قر و فر بهتر می تونند نظر بدن، اون همکار آرشیتکت هم بره غاز بچرونه. پی نوشت : محض اطلاع شما...
-
وبلاگ نویس آی-کیو
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 11:48
- میدونید من روز سمینار پایان نامه کارشناسی ارشدم به جای سی-دی پرزنتیشن چی برده بودم دانشگاه؟ سی دی ام- پی- تری گوگوش. - می دونید من روز کنکور لیسانس به جای مداد و پاک کن و کارت ورود چی برده بودم سر جلسه؟ یه کیسه نایلون که توش کپسول آنتی بیوتیک بود. بله شما با همچین آی-کیو یی طرفید.
-
اعتماد سیکوریت نمی شود.
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 11:20
اعتماد کریستال با ارزشی است که زمان زیادی صرف تشکیل شدنش می شود اما به ضربه ای هرچند ضعیف می شکند. شکنندگی ماهیت آن است و غیر قابل اجتناب.
-
هذیان
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 11:21
نمازخانه و رایحه مردافکن پاهای در کفش مانده و شعارمعروف "مرگ بر ..." و بوی ادئو پرفیوم بولگاری و تشکرهای خارج از عرف از خدا به خاطر چشاندن لذت نعمات ممنوعه. چه ترکیب خوشی!
-
عاقبت فضولی
شنبه 18 اردیبهشت 1389 12:16
آقای همکار که تازگی ها عقد کرده : پنج شنبه رفته بودیم قم با خانمم. من : وا! پنج شنبه پیش هم که اونجا بودین.هر پنج شنبه می رید اونجا؟ حالا چرا اونجا؟ این همه جای بهتر هست. چه گیری دادین به قم؟........... آقای همکار : آخه پدر زنم اونجا خونه داره. من : آها، خانواده خانمتون اونجا زندگی می کنن. آقای همکار : نه اتفاقا تهران...
-
روز ملخی
سهشنبه 14 اردیبهشت 1389 21:21
یعنی آدم ساعت ۳ صبح از خواب بیدار شه و ساعت ۴ صبح وسط خیابون بید بید بلرزه و با موبایل هی آژانسش رو که دیر کرده بگیره و با سرعت ۱۵۰ کیلومتر بر ساعت از بزرگ راهها رد بشه و سوار هواپیمای ملخی ATR-72 شرکت آسمان بشه و یک ساعت و بیست دقیقه رو هوا بالا و پایین بره و به ملخی که یه بار ناغافل پریده بوده رو دماغش و اونم چون...
-
عادات قبیحه
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 13:29
من یک گرفتاری ناشناخته یا حداقل برای خودم ناشناخته ای پیدا کرده ام. من عادت کرده ام از یک نفر خاص بدم بیاید. منظورم را متوجه می شوید؟ قضیه این است که یک زمانی با شخص خاصی چند بار کلاهمان توی هم رفته و هی از هم بدمان آمده بود. اما مدتی است که مشکل خاصی با هم نداریم ولی من همچنان به خونش تشنهام. این که مجبور باشی کسی...
-
امامزاده پاشنه بلند.
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1389 12:37
اول - ماموریت کذایی با موفقیت انجام شد و زنده و سالم با بدن پشه خورده و تاول زده در خدمتتون حاضرم. دوم - باورتون میشه یک جایی مثل مسجد سلیمان زمین گلف داشته باشه؟ محض اطلاعتون داشت،جاتون خالی بازی هم کردیم. (الان میگین خسته نشی با این ماموریت رفتنت!) سوم - اولین چاه نفت خاور میانه هم رویت شد و تا مدتی مبهوت برنامه...
-
شوک نیمه شب
سهشنبه 31 فروردین 1389 09:18
میخوام بی مقدمه از اتفاقی که دیشب افتاد براتون بگم و برم پی کارم. جایی که من زندگی می کنم خیلی نزدیک به یک بلوار اصلی شهره. یعنی چون بلوار نسبت به کوچه ما که دقیقاً شرقی- غربی هست زاویه ای دور و بر ۶۰ درجه داره من از توی اتاقم که توی کوچه است به بلوار دید نسبتاً خوبی دارم. دیشب طرفهای ساعت ۱:۳۰-۲ بود که صدای مهیبی...
-
حدیث روز
جمعه 27 فروردین 1389 23:18
خوشمزه ترین امور، دزدکی ترین آنهاست. (امام بیرون از حصار)