-
فنلدون
شنبه 14 آذر 1388 14:53
من : خوب آقا رضا، حالا اشکالش چی بود؟ مکانیک : "بوش اکسل" و" فنلدو " من(با تعجب ): لطفا یه بار دیگه بگین اشکال از کجا بود؟ مکانیک : "بوش اکسل" و " َفنل دو " *********************** من : بابا ماشین رو نشون دادم. پدرم : خوب ایراد از کجا بود؟ من : بوش اکسل و یه چیزی شبیه "...
-
مچ گیری
جمعه 13 آذر 1388 18:14
من (با نیش باز): سلام. امروز اینجا چرا اینطوری شده؟ من قبلا همیشه اینجا دور میزدم! حالا الآن چی کار کنم؟ مامور راهنمایی رانندگی (دست به جیب): فعلا بذار جریمه اون موقع ها رو که دور میزدی بنویسم، بعد بهت می گم چی کار کنی!
-
"استخر" یا "رانی پیرزن"
پنجشنبه 12 آذر 1388 13:00
این روزها استخر رفتن هم برای خودش تراژدی شده. زمانی وقتی استخر می رفتی بیشتر بچه ها را میدیدی و تعدادی هم نوجوان و نهایتا جوان که برای شنا کردن آمده بودند. اما امروز شرایط بدجوری تغییر کرده. پایت را که در استخر میگذاری فکر میکنی وارد مراسم سفره ابوالفضل یا ختم انعامی چیزی شده ای، بس که یکباره با خیل عظیمی از پیرزنها...
-
غرغر
چهارشنبه 11 آذر 1388 08:49
نمیدانم این مشکل خاص کشور ماست یا همه مردم دنیا به آن دچارند. در یک گرایشی از یک رشته لیسانس میگیری، مدتی در یکی از شاخه های همان رشته فعالیت کاری می کنی، بعد در یک گرایشی از رشته کارشناسی ات، کارشناسی ارشد می گیری که نه کار کردی و نه اصولا در دوره لیسانس به آن بها داده اند، بعدش هم در یک گرایش دیگری که تمرکز...
-
هر جا دلت خواست ماژیک بکش.
سهشنبه 10 آذر 1388 12:57
به فرض که همه دامنهای کوتاه و همه آستینهای حلقه ای و لباسهای دکلته کتابهای آموزش زبان را با ماژیک بپوشانی. با فرهنگی که دارد منتقل می کند چه می کنی؟ با تمرینهایی که باید در جوابش بنویسی "امشب قرار است با دوست پسرم بروم پارتی" چه می کنی؟ هیچ، هیچ کاری نتوانسته ای و نمی توانی بکنی. سالهاست که هوش و حواست...
-
زنان و مردان
دوشنبه 9 آذر 1388 13:23
حکایت زنان و مردان، حکایت سیاه پوست و سفید پوست است. مادامی که زنان به خود نجنبند و مسئولیت زندگی خودشان را نپذیرند، همین آش است و همین کاسه. هیچکس از اینکه برتر باشد و حرف آخر را بزند بدش نمی آید. سیاهان هم تا وقتی به خود نجنبیدند و سراغ فراگیری علوم نرفتند و مسئولیت قبول نکردند، همین آش بود و همین کاسه. اما یادمان...
-
یادداشتهای هول هولکی
یکشنبه 8 آذر 1388 11:47
صبح که از پنجره هوای مه گرفته را تماشا میکنم، ترجیح میدهم به جای اینکه امروز مجبور باشم بروم اصفهان، میرفتم شمال! من نمی دانم این "شمال" چه دارد که این همه حس نوستالژیک در ذهنت پشت سر اسمش رژه میروند، صرفنظر از این که متعلق به کدام طبقه اجتماعی یا صاحب چه تفریحاتی بوده ای. این همه شهر دیده ای ولی خاطرات هوای...
-
عید قربان
شنبه 7 آذر 1388 10:07
از فلسفه به قربانگاه بردن اسماعیل به عنوان هر آنچه دلبستگی و وابستگی دنیویست در برابر معبود، لذت میبرم اما هنوز نتوانسته ام با نازل شدن موجود دیگری به عنوان قربانی و ریخته شدن خون- هر چند موجودی غیر انسانی- و پایه گذاری خشونتی که بصورت سنت در آمده ارتباط برقرار کنم و هنوز نتوانسته ام توجیهی که عقل بپسندد و دل راضی شود...
-
اعتراف
پنجشنبه 5 آذر 1388 22:34
امروز میخواهم از این تریبون یک اعتراف انتحاری بکنم. امروز میخواهم همین جا در وبلاگ خودم با آبروی خودم بازی کنم و سرشکستگیم را به اطلاعتان برسانم. ببینید دوستان، من آدمی نیستم که هر نوع موسیقی را گوش کند. معمولا دنبال کارهای استخوان دار رفته ام. یعنی اصلا تاب و تحمل موسیقی بازاری را ندارم یعنی حتی اگر بخواهم هم...
-
مرض حق به جانب بودن
پنجشنبه 5 آذر 1388 14:23
داستان از این قرار است که یک دور برگردانی هست که بنده شخصا روزی چند بار "استادش" میکنم(امان از این اصطلاحات تلویزیونی که عین کنه به قاموسمان چسبیده و دست بردار هم نیست). با اینکه در مسیر پر ترددی قرار دارد ولی از نظر طرح هندسی اشکالات اساسی دارد. مثلا هر دو مسیر مخالف مشترکا و بطور قانونی از همین...
-
هذیان
چهارشنبه 4 آذر 1388 09:16
۱-ساعت ۵:۴۰ دقیقه صبح بیدار می شوی و صدای خودت را میشنوی که زمزمه می کند: با هر که سخن گفتم در خود گره ای گم بود و اینطوری است که یک روزهایی می شود که فاتحه روزت را از همان صبح اول وقت میخوانی و یک صلوات قرِِّاء هم پشت بندش جهت آرامش روح تازه گذشته می فرستی و می زنی بیرون. ۲- از دروغ گفتن و شنیدن متنفری ولی گاهی در...
-
یادته؟
سهشنبه 3 آذر 1388 10:27
پرسه زدنهای پاستوریزه غروبهای دم کرده تابستون یادته؟ غر زدنهای همیشگی بی دلیل و با دلیل یادته؟ نگرانی هایی که هیچوقت تمومی نداشت یادته؟ چایی عطری هایی که با خرما و بیسکوئیت به خوردم میدادی یادته؟ ولع غیبت پشت سر دختر همسایه پایینی یادته؟ ماشین رو تا کمر انداخته بودم تو اون جوب پهنه یادته؟ تلفنهای یواشکی و قاطی...
-
طعم خاطره
دوشنبه 2 آذر 1388 18:41
می شه خسته از یک روز کاری پر مشغله در حالی که داری با یک خاطره ای که سر و ته طول مدتش در واقعیت بیست-سی ثانیه بیشتر نبوده وَر بری و در طول پنجاه کیلومتر راه، یک جوری که ماشینت رو تا جایی که امکان داشته به منتهاالیه سمت راست چسبوندی و ته ته خط کم سرعت، آینه به آینه گاردریل داری میری، خودت رو تو خاطره ات غرق کنی و در...
-
آقا انار فروشه کانسپت کار رو بهتر داره
دوشنبه 2 آذر 1388 16:18
امروز رفتم برای دیدن دموی(demo) یک نرم افزار شبیه ساز (simulator) ساخته شده در بلاد کفر. طرف از یک کشور اروپایی نرم افزار رو run کرده بود و پشت خط تلفن مثلا داشت پرزنت میکرد. یک جورهایی نحوه کار با برنامه همراه با بکار بردن سیاست های جذب مشتری بود. من رو هم که بی خبر از همه جا برده بودند و نشونده بودند تو جلسه طوری...
-
این پست مخاطب خاص ندارد
شنبه 30 آبان 1388 21:02
انسان موجود عجیبیه. قدر نشناس و تنوع طلب. به محض دیدن یه چیز دور از دسترس در حالی که تمام موتورهای جسمی و فکریش روشنه به سمت اون دست نیافتنی حرکت میکنه و هرچه هدف متحرکتر باشه این انسانه که حریصتر و آزمندتر میشه. حالا به جای کلمه هدف یک فروند جنس مخالف رو جایگزین کنید. مادامی که طرف در دسترسه بیخیال و خجسته تو...
-
مرسی که اینقدر سر وقتی
شنبه 30 آبان 1388 13:05
یکی از مهمترین ملاکهای من در ارتباط با آدمها سر موقع بودنه و اینکه طرف تشخیص این رو داشته باشه که کی لازمه به آدم خبر بده که برنامه تغییر کرده و کی اصولا برنامه قابل تغییر هست و چه بهانه هایی قابل قبوله و الخ. چه رنجها که در این راه نبرده ام و چه خون جگرها که در این مسیر نخورده ام، اما دریغ از یک اپسیلون موفقیت و...
-
...
چهارشنبه 27 آبان 1388 21:06
این روزها تهدید خوب دارد جواب میدهد. در مورد پاییز هم جواب داد.
-
استقلال آری. وابستگی نه!
دوشنبه 25 آبان 1388 19:21
هر روز که بزرگ تر میشی یا پیرتر میشی سروکلٌه نیازهای جدیدی تو وجودت پیدا میشه. نیازهایی که روز به روز از نوع جسمی به روانی تغییر ماهیت میدن و همین جای قضیهاست که کار رو سخت تر میکنه و به این ترتیب هر روز وابستهتر و وابستهتر می شی تا اینکه یه روزی میرسه که باید با خودت خلوت کنی و فکری به حال مهمونهای ناخوانده...
-
پاییز
یکشنبه 24 آبان 1388 12:24
فصل که داشت عوض میشد منتظر یه پاییزِ برگ ریزِ بارونیِ قشنگِ پروانه ای بودم. اما این پاییزه نه برگ ریزون داره، نه بارون درست و حسابی، نه قشنگه، نه پروانه توش پیدا میشه. اصلا هم دوستش ندارم.
-
Girls prefer DRY guys
پنجشنبه 21 آبان 1388 23:33
Girls prefer DRY guys ! چپ چپ نگاه نکنید. اینو من نمی گم. تو تبلیغات یاهو رؤیت شده. حالا برید بگردید ببینید تبلیغ کدوم کالاست!
-
یادم باشه
چهارشنبه 20 آبان 1388 21:07
از اون دسته آدمهایی هستم که اگه یه آهنگی رو بشنوند و به مذاقشون خوش بیاد اینقدر گوشش میکنند تا اینکه یه مدت آهنگه بره قرنطینه و احیانا تازه بعد از چند ماه بتونند بدون اینکه کهیر بزنند دوباره برن سراغش. ولی یادم باشه این کار رو در مورد بعضی از دوست داشتنی های زندگیم نکنم. یادم باشه یه چیزی هم واسه بعدترها بذارم. یادم...
-
وقتی قهری با من من با کی بگردم
چهارشنبه 20 آبان 1388 11:07
جناب شماعی زاده می فرمایند: کاش میشد میگفتی بدونم من چه کردم وقتی قهری با من من با کی بگردم! تا حالا به تراژدیِ کات (cut) از این جنبه ای که آن جناب در مصراع آخر شعر فوق الذکر به آن اشاره کرده، نگاه نکرده بودم. یعنی فکر کن شاعر چه ذهن خلاقی داشته!
-
منطق
سهشنبه 19 آبان 1388 12:28
من: چرا روسری سرکردی؟ تو که اهل حجاب نبودی. اون: خواب دیدم، از این به بعد سر می کنم. من: آخه آستینت حلقه ایه؟ اون: نه، این اشکال نداره!
-
بین دو خط نرانید
دوشنبه 18 آبان 1388 08:30
قبلتر ها یک شکی در من وجود داشت که این افرادی که در اتوبانها یک لِنگ ماشینشان را اینور خط می اندازند و آن یکی لِنگ را هم آن طرف خط و دِلِیْ دِلِیْ کنان و با طیب خاطر و آرامش روح به صراط مستقیم طی طریق می کنند تا از مبدأ به مقصد برسند، مشکل حاد بینایی دارند یا به عبارت دقیقتر لوچ اند و خط به آن سفیدی و خوشگلی را نمی...
-
قانون، دارو یا زهر
یکشنبه 17 آبان 1388 20:29
مگر نه اینکه قانون اختراع و یا به عبارت بهتر اکتشاف بشر است؟ مگر نه اینکه یک زمانی افرادی دور هم جمع شده اند و با توجه به شرایط زمانی و مکانی همان موقعیت، راهکارهایشان را به صورت قانون تدوین کرده اند؟ مگر نه اینکه آن افراد در آن زمان تحت تاثیر فرهنگ، بینش و مقتضیات همان موقعیت بوده اند؟ پس این گرداب تفسیر قانون چیست...
-
ایران عزیز، نگرانت هستم.
شنبه 16 آبان 1388 11:01
هیچوقت در مورد وظایفی که در قبال کشورم بر عهده داشته ام، در مورد درست یا غلط بودن تصمیماتی که در موردش گرفته ام و در مورد اتفاقاتی که در حال وقوع بوده است، به اندازه این روزها تردید نداشته ام. مردمی را میبینم که با شور و حرارت جانشان را در طبق اخلاص گذاشته اند و برای عقیده و آزادیشان می جنگند و افرادی که با شور و...
-
محسن نامجو
پنجشنبه 14 آبان 1388 17:15
در اینکه محسن نامجو از استعدادهای خدادادی بهره دارد شکی نیست، اما در این که خدا لابلای این استعدادهای ریز و درشت و کوچک و بزرگ که بهش عطا کرده، عقل هم به اندازه کافی در سبد کالا برایش گذاشته، میان علماء اختلاف نظر وجود دارد. ساختار شکنی در دوره ی حاضر و با شرایط موجود، متقاضی و حمایت کننده زیاد دارد، اما از هول...
-
خود در گیری
چهارشنبه 13 آبان 1388 13:29
من به وضع موجود اعتراض دارم، اما به مبانی مطرح شده و مورد تأکید قرار گرفته سران سبز اعتقاد ندارم. به نظر شما من چه رنگیم پس؟
-
مهم
سهشنبه 12 آبان 1388 09:49
به خاطر یک مشاجرهی کوچک، ارتباطی بزرگ را از دست نده. دالایی لاما
-
دعای روز سه شنبه
سهشنبه 12 آبان 1388 08:09
الّلهمَّ اَرفِعْ شدائدِ ۱ لِأخذِ ۲ الفیزاء ۳ الشینقن ۴ للمومنینِ و المومناتْ و اجْعَل الشفقتِ فی قلوبِ المُوَظَفونَ ۵ فی السفاراتَ دُوَل الاُروبی ۶ ! معنی کلمات: ۱- سختیها ۲- گرفتن ۳- ویزا ۴- شینگن ۵- کارمندان ۶- اروپایی